متن زير يك متن خلاصه و ساده سازي شده از پله هاي طي شده توسط جان پايپر تا رسیدن به جائي كه اكنون در آن قرار دارد مي باشد كه تمامي تريدرها تقريبا همه اين پله ها و يا اكثريت آنها را بايد طي كنند تا به مرحله اي برسند كه بتوانند خود را تريدربنامند.

  1. كنجكاوي ما باعث مي شود تا راجع به بازار مطالعات و تحقیقات اولیه اي را انجام دهيم.
  2. يك يا دو كتاب و چند گزارش و مجله مي خريم.
  3. چیزهائي از بازار كه به نظر هم دوست داشتني مي رسند شما را ترغیب به تحقیق مي كنند.
  4. علاقه اي سطحي به بازار و تريدهاي هر از گاهي و عموما از دست دادن پول و گاهي هم موفقیت هاي تصادفي را در اين مرحله تجربه مي كنیم.
  5. عموما شكستهاي خود را فراموش كرده و به موفقیتهاي خود مي بالیم و خودمان را تشويق و متقاعد مي كنیم كه اگر اين تكنیك ها را ياد بگیريم به پايان راه رسیده و موفقیتهاي زيادي بدست خواهيم آورد.
  6. چارتهاي مخصوص به خودمان را را كه احیانا بزرگتر از حد معمول هم هستند و چند انديكاتور هم روي آنها رسم شده براي خود تهيه مي كنیم.
  7. روشي را براي ورود به بازار تهيه كرده و فكر میكنیم كه اين روشجز موفقیت چاره ديگري ندارد!
  8. به صورت فعالي معاملات خود را آغاز میكنیم.
  9. نتايج بما گوشزد میكنند كه به همان سادگي كه فكر میكنیم نیست و چند نكته را بايستي مراعات كرد.
  10. به تريدهايمان ادامه مي دهيم و نتايج نسبتا (بد) متفاوتي ايجاد مي شوند ولي نه آنچنانكه علاقه مارا از بین ببرند.
  11. همچنان نتايج خوب را انتظار می كشیم.
  12. حجم معاملات و مبالغ درگیر در آنها افزايش مي يابند.
  13. مطالعه و خواندن گزارشات ادامه مي يابند اما اينها جز به تنیدگي بیشتر اوضاع نمي انجامند. هنوز نمیدانیم كه چه بايد بخواهيم.
  14. نمره موفقیت ما بالنسبه خوب است اما كمبود مهارت هاي معاملاتي ما منجر به عدم بهره گیري و كسب سود شايسته از بازار مي شود.
  15. بتدريج ترس از بازار در ذهن ما جاي مي گیرد ولي هنوز اندر خم يك كوچه ايم.
  16. به همان روال قبل معامله مي كنیم و به تعداد زياد معامله كرده و از قانون معدل گیري گريزانیم. فقط موضوع مهم زمان است.
  17. يك سود بزرگ براي خود ثبت كرده و احساس اينكه همه چیز خوب پیش مي رود در ما به اعتماد به نفس زياد از حد منجر مي شود.
  18. يك ضرر بزرگ مي كنیم. از نظر رواني مساله شروع به بزرگ شدن مي كند.
  19. يك كامپیوتر مي خريم و شروع به بررسي انديكاتورهاي ديگر مي كنیم.
  20. به ديگر بازارها و روشها نیز سرك مي كشیم.
  21. بالاخره همه پول خود را از دست مي دهيم.
  22. بوضوح مي فهمیم كه به همان سادگي كه مي بینیم نیست.
  23. به نظر مي رسد كه به اين شیوه نمي توانیم ادامه دهيم.
  24. در مي يابیم كه اطلاعات كافي براي كسانیكه مي خواهند از اين بازار كسب در امد كنند كافي نیست.
  25. براي پر كردن اين خلا سعي مي كنیم كه يك سیستم گزارش نويسي ايجاد كرده تا چگونگي اوضاع را به ما بگويد.
  26. يك آنالیست را به همكاري دعوت مي كنیم. توجه داشته باشید كه اين بدترين كاري است كه شما مي كنید و بهترين كار آن است كه يك نفر تريدر را به كمك بطلبید.
  27. به تريد كردن ادامه مي دهيم اما در سطوح پائین تر.
  28. گزارش نويسی روزانه را آغاز مي كنیم كه يك موفقیت فوري محسوب مي شود.
  29. تمام اينها نیازمند تحقیقات و مطالعات و آنالیزهاي شخصي زيادي است اما باز هم هنوز بر ما روشن نیست كه تريد كردن يك امر ذهني است و ساير مقولات بیروني ( شامل روشها كامپیوترها و كارگزاران و...) تقريبا همه نامربوط هستند البته تا وقتیكه شما از نظر ذهني آماده نباشید.
  30. ترس بر ما مستولي شده و هنوز هم شیوه خاصي نداريم.
  31. مي فهمیم كه تريد منطقي بدون داشتن يك شیوه مناسب نتیجه اي جز ناكامي ندارد.
  32. بدنبال يك روش مي گرديد.
  33. روشهاي موجود در بازار به نظرتان مناسب نیشتند و شروع به طراحي يك روش مخصوص به خود مي كنید.
  34. با روش خود شروع به تريد مي كنیم كه البته كاري بس سخت است.
  35. ما به دلايل قانع كننده اي براي تريدهاي خود نمي رسیم (چیزي كه قبل از داشتن روشنیز به آن دچار بوديم)اما در مي يابیم كه قبلا راجع به آن بررسي كرده ايم. جريانات دروني شما بكار مي افتند.
  36. مي فهمیم كه نكته اصلي در تريد كردن همانا ذهن ماست.حال مي توانیم پیشرفت واقعي را شروع كنیم
  37. شروع به تكمیل استراتژي خود كرده و با يك سايز مناسب تريد مي كنیم.
  38. اما هنوز هم دچار ترس هستیم و اين به مساله بزرگي تبديل مي شود. قبلا ياد گرفتیم كه كاهش ضررها ضروري است و اما بخش دوم (حفظ جريان سود ده)را با وجود ترس نمي توانیم به آن دست پیدا كنیم.
  39. به تريد كردن خود ادامه مي دهيم و به خود امیدواريم كه خوب شود. بتدريج ترس رخت بر مي بندد.
  40. ضربه بزرگ ديگري مي خوريم.
  41. احساس بدي پیدا كرده و فكر مي كنیم كه بهتر است تسلیم شويم و يا شايد بهتر بود همان مرتبه اول و چند سال پیش كه براي اولین بار كال شديم تسلیم مي شديم.
  42. به تريد خود ادامه داده و سعي مي كنیم كه از اعتماد به نفس زيادي پرهيز كنیم. خودمان را به سیستم مديريت استرس مسلح كرده به زودي ياد مي گیريم كه مراقبه كنیم( چیزي كه براي هر تريدري ضروري است) و در مي يابیم كه همیشه متواضع بوده و مانند ظرف خالي باشیم. اگر شما از خودتان پر باشید جائي براي يادگیري باقي نمي گذاريد.
  43. يك تريدر ديگر را به عنوان راهنما انتخاب كرده و او نیز يك روش را به شما معرفي مي كند كه بلافاصله مورد پسند شما واقع شده و علت آن هم وضعیت مناسب(ذهني)شماست.
  44. سیستم خودمان را مي سازيم و آنرا توسعه داده كه منجر به بهتر شدن نتايج و وضعیت ذهني ما مي شود. ديگر ترس مساله مهمي نیست.
  45. تصمیم به ملاقات با يك مربي روانشناس معاملات مي گیريم.
  46. سود بزرگي را به دلیل اجازه دادن به جريان سود ده در يك معامله به ثبت مي رسانیم. ما همان كاري را مي كنیم كه هر تريدر موفقي انجام مي دهد. آيا دوباره هم اين ترفند را مي توانیم بكار ببنديم؟
  47. شروع به دور شدن از ترس و رسیدن به مرحله ريسك محوري مي كنیم.
  48. مي فهمیم كه وضعیت ذهني همه چیز است و آرامش داشتن امري حیاتي است و باز هم سايز پوزيشنهاي خود را كم مي كنیم.
  49. چند روزي را با گروه معاملاتي مربي روانشناس خود بسر مي بريم.
  50. شروع به سود كردن با روش پايدار مي كنیم.
  51. باز كمي به خودمان غره مي شويم! اما اين بار مي فهمیم كه اشتباه كرده و با ضرر كمي آنرا محدود مي كنیم و باز به خودمان يادآوري مي كنیم كه متواضع بمانیم.
  52. بعضا به صورت ناخودآگاه تريد مي كنیم. در اين كار داريم حرفه اي مي شويم.
  53. مي دانیم كه چالشهاي زيادي پیشرو داريم اما با اعتماد به نفسآنها را رفع مي كنیم.
  54. متوقف كردن پول يك مساله مي شود. حقیقتا ما در يك دنیاي پر از فراواني زندگي مي كنیم.
  55. در مي بابیم كه زندگي ما بواسطه تريد كردن بهتر شده و در بسیاري از زمینه هاي زندگي به خواسته هايمان مي رسیم.